گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آیات الاحکام
جلد دوم
کتاب العتق



اشاره
این کتاب در بیان عتق است و او در عرف بمعنی آزاد شدنست و سبب آزادي چند چیز است: (یکی) مباشرت سبب و آن اعتاق
است به صیغه شرعیه مثل (أنت حر لوجه اللَّه) و مدبر گردانیدن و ام الولد گردانیدن و مکاتب گردانیدن. (دوم) سرایت عتق از بعض
بنده ببعض دیگر او. (سوم) ملک یعنی مالک شدن مرد یا زن پدر یا مادر یا جد یا جده بیواسطه یا بواسطه را یا فرزند بیواسطه یا
بواسطه را و مالک شدن مرد یکی از زنانی را که حرام مؤیدند برو نسبا یا رضاعا. (چهارم) عوارض مثل کور شدن بنده و مجذوم
شدن او و زمین گیر شدن او و مسلمان شدن بنده حربی در دار الحرب پیش از خواجه. و از اسباب مذکوره چیزي مذکور نیست در
قرآن غیر از اعتاق صریح و کتابت و در ایشان دو آیتست:
سورة الاحزاب آیه 37
الایۀ الاولی قوله تعالی فی سورة الاحزاب وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ. یعنی یاد کن اي محمد حادثه را که واقع شد
در آن زمان که گفتی __________________________________________________ البزنطی عن
ابی الحسن علیه السّلام قال ان ابی کان حلف عن بعض امهات أولاده ان لا یسافر بها فان شاء سافر بها فعلیه ان یعتق نسمۀ تبلغ مائۀ
دینار فاخرجها معه و أمرنی فاشتریت نسمۀ بمائۀ دینار فاعتقها. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 262 مر آن کس را که انعام
کرد خداي تعالی بر آن کس و انعام کردي تو برو. و مراد از آن کس که انعام کرد خداي تعالی برو و پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و
سلّم برو زید بن حارثه است که در بعض غزوات اسیر لشکر اسلام شد با جمعی از کافران بعد از آن اقوام آن اسیران جهت
استخلاص ایشان آمدند از آن جمله حارثه پدر زید آمد تا پسر خود را خلاص کند و زید در حصه پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و
صفحه 145 از 346
سلّم افتاده بود چون از آن حضرت پسر خود را طلب نمود. آن حضرت فرمود که نزد پسر خود برو اگر ترا خواهد از تو باشد پس
چون حارثه نزد زید آمد زید گفت که من دیگر متابعت تو نمیکنم و از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم جدا نمیشوم حارثه
ازین سخن در غضب شد و دست ازو باز داشته بیزاري نمود ازو. و چون این خبر بسمع شریف رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و
سلّم رسید خوشحال شد و به زید لطف بسیار نموده او را آزاد کرده و فرزند خود خواند چنانکه بعد از آن او را زید بن محمد
میگفتند و باقی قصه زید با تحقیق باقی آیت در کتاب نکاح خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی. و مراد از انعام خداي تعالی بر زید
توفیق اوست با سلام زیرا که اسلام اشرف نعمتهاي اوست. و مراد از انعام پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم آزاد کردن اوست با
سایر مرحمتها که در باره او فرموده زیرا که آزادي و خلاص شدن از ذل بندگی از نعمتهاي عظیمیست. و از این جهت آیت
.«1» مذکوره دلالت میکند بر مشروعیت و فضیلت اعتاق
1) از آیه کریمه مستفاد میگردد که __________________________________________________)
خداي تعالی براي رفع بدعتهاي دوره آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 263 و مؤید اینست حدیث نبوي صلّی اللَّه علیه و آله و
سلّم که فرمود: من اعتق نسمۀ مؤمنۀ اعتق اللَّه العزیز الجبار بکل عضو منه عضوا له من النار. یعنی هر گاه که آزاد کند بنده مؤمنی را
آزاد کند خداي غالب قاهر بهر عضوي از آن عضو را ازو از آتش دوزخ.
سورة النور آیه 33
الایۀ الثانیۀ قوله تعالی فی سورة النور وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ
الَّذِي آتاکُمْ. یعنی آنان که طلب میکنند از شما مکاتب گردانیدن ایشان را از آن جماعت که مالک شده است دستهاي راست شما
رقبههاي ایشان را پس مکاتب گردانید اگر دانید در ایشان نیکی و بدهید به ایشان از مال خدا که به شما داده است. بعضی مفسران
گفتهاند که سبب نزول این آیت آن بود که حویطب بن عبد العزي غلامی داشت نام او صبیح التماس نمود ازو که او را مکاتب
گرداند قبول نکرد پس این آیت نازل شد. و کتاب مصدریست بمعنی مکاتبه و این در شرع عبارت از آنست که بگوید
__________________________________________________جاهلیت مواردي انشاء فرموده که از
جمله امکان و صحت تزویج مطلقه پسر خوانده میباشد و با ایجاد سببی نفس محترم رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را مبتلا
فرموده آن را بصورت قانون اعلام فرمود. و این که نباید بخاطر مردم و یا احتمال سرزنش دیگران از اجراي قوانین الهی سر پیچی
نمود. و این که باید از خدا ترس بود و احکام الهی را عینا اجراء کرد. و این که اسلام نعمتی است که خداوند تعالی به بعضی عطاء
فرمود و اینها را بسوي آن هدایت میکند. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 264 مالک بنده مملوك خود را که (کاتبتک علی
ان تؤدي إلی کذا فی وقت کذا فاذا ادیت فانت حر) یعنی واجب گردانیدم از براي تو بر خود که آزاد کنم ترا اگر این مبلغ معین را
در این وقت معین بمن رسانی پس هر گاه اداء کنی این مبلغ را در این وقت پس تو آزاد باش. پس اگر اکتفاء کند به عبارت
مذکوره آن را مکاتبه مطلقه خوانند. و اگر ضم کند به او قول خود را که (فان عجزت فانت رق) یعنی پس اگر عاجز شوي از اداي
مبلغ مذکور در وقت مذکور پس تو بنده باشی آن را مکاتب مشروطه گویند. و بر هر تقدیر مأخوذ است از کتاب بمعنی واجب
گردانیدن. و احتمال دارد که مأخوذ باشد از کتابت بمعنی نوشتن زیرا که شرطست در او مؤجل گردانیدن بدل کتابت بقول محققان
اصحاب ما و آن مقتضی نوشتن است. و احتمال دارد که مأخوذ باشد از کتب بمعنی جمع زیرا که جمع کرده میشود در او
قسطهاي بدل کتابت که به دفعات از مکاتب میگیرند و آن را نجوم گویند. و فرق میان مکاتبه مطلقه و مشروطه در حکم آنست
که در مطلقه آزاد شود از مکاتب بقدر آن چه اداء کند از بدل کتابت و هر گاه تمام اداء کند تمام او آزاد شود و در مشروطه تا
تمام بدل کتابت اداء نکند هیچ جزء او آزاد نشود. و در قول او مما به جاي ممن اشارتست بضعف عقول بندهها. و قول او
صفحه 146 از 346
(فَکاتِبُوهُمْ) بمعنی ندبست نه وجوب از جهت عموم حدیث نبوي صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که (الناس مسلطون علی أموالهم) یعنی
مردم غالب گردانیده شدهاند بر مالهاي خود با آن که اصل عدم وجوبست. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 265 و مراد از علم
در قول او (إِنْ عَلِمْتُمْ) عامتر است از یقین و ظن قریب به او و خیر اگر چه عامتر است از آن که بحسب دین باشد یا بحسب دنیا
لیکن متبادر ازو خیر دینی است. چنانکه ابن عباس تفسیر نموده. و مؤید این معنی است قول او (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ) و در دادن
مال اللَّه به مکاتب خلافست. اکثر اصحاب بر آنند که متبادر از مال اللَّه زکاتست پس اگر زکات واجب باشد بر مالک واجب باشد
برو که از زکات خود چیزي به مکاتب دهد و اگر واجب نباشد زکات مستحب باشد که از مال خود چیزي به او دهد. و بعضی
اصحاب گفتهاند که واجبست دادن چیزي به او از مال مطلقا. و بعضی گفتهاند مستحب است مطلقا پس صیغه امر اینجا بمعنی قدر
مشترك میان وجوب و ندب باشد یا بمعنی وجوب یا بمعنی ندب. و قول او (الَّذِي آتاکُمْ) محتمل است که صفت مال اللَّه باشد و
محتمل است که صفت اللَّه باشد و بهر حال (آتاکموه) است لیکن به احتمال اول ضمیر مقدر راجع است به الذي و ضمیر مستتر باللَّه
دالست بر فضیلت «1» و به احتمال ثانی ضمیر مقدر راجع است بمال اللَّه و ضمیر مستتر به الذي. و پوشیده نماند که آیت مذکوره
مطلقا و بر آن که (__________________________________________________ 1) از آیه شریفه
مطالبی مستفاد میگردد: 1- این که دلالت میکند بر مشروعیت عقد کتابت میان مولی و بنده آن. 2- این که مستحب است اجابت
مولی تقاضاي کتابت بندهاش (خواه مذکر باشد و خواه مؤنث) به قرینه شرط در قول او (فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ) خصوصا مع آیات
الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: 266 مکاتب بنده کافر جایز نیست زیرا که در کافر خیر دین نباشد. و بر فضیلت دادن چیزي از مال
به مکاتب مطلقا __________________________________________________. ملاحظۀ قوله (ص)
(الناس مسلطون علی أموالهم) پس امر به کتابت مستحب است نه واجب. 3- ظاهر اطلاق آیه کریمه دلالت میکند به استحباب
کتابت خواه مال الکتابه وفق قیمت باشد یا نه زیاده باشد یا ناقص مادامی که اجحاف نباشد. 4- این که استحباب اجابۀ کتابت مقید
است بعلم بوجود خیر در این عقد 5- این که طرف عقد کتابت باید مکلف و جایز التصرف باشد به جهت صراحت آیه در تعلیق
امر به کتابت بطلب بندهها و این معنی اشعار میدارد که مملوك هم مکلف باشد. 6- این که مدت کتابت باید محفوظ باشد و گر
نه امر به کتابت بیفایده خواهد شد. 7- این که مستحب است بر مولی دادن چیزي بر بندهاش از مال الکتابه بلکه آیه وَ آتُوهُمْ مِنْ
مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاکُمْ اشعار میدارد این که بمجرد کتابت و حصول آزادي پس از اداي مال الکتابۀ قطع رابطه نمیکنند از همدیگر
بلکه باید موالی از اموال ایشان به آزاد شدههاي خودشان مساعدت کنند. آیات الأحکام (الجرجانی)، ج 2، ص: